جدول جو
جدول جو

معنی بنه بییتن - جستجوی لغت در جدول جو

بنه بییتن
نشستن برف بر زمین، به زمین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
کنایه از کوچ کردن و سفر کردن. (برهان) (انجمن آرا) (رشیدی) (ناظم الاطباء). سفر کردن. (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) :
بنه بست زین کوی هفتاد راه
به هفتم فلک برزده بارگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنه بستن
تصویر بنه بستن
کوچ کردن و سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کوچ کردن، کوچیدن، حرکت کردن، سفر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ساکن شدن، اسکان یافتن، کلمه ی بنه به عنوان پسوند مکان
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی باشال، یکی از فنون کشتی گیله مردی
فرهنگ گویش مازندرانی
به زمین خوردن، ورشکست شدن، مرحله ای ابتدایی نشستن برف بر
فرهنگ گویش مازندرانی
بر زمین نهادن، کنار گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپا گرفتن بچه برای تخلیه
فرهنگ گویش مازندرانی
مقدمه ی کار را فراهم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
یکه خوردن، جست و خیز ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
یارگیری کردن در بازی، دعوا و جنگ
فرهنگ گویش مازندرانی